دیگه تنها جذابیت رابطه‌ها وقتی شناختن بیش‌تر طرف مقابل نباشه، چیه؟ شناسوندن هرچه بیش‌ترِ خود به طرف مقابل. اون‌وقت اگه دیدگاه طرف مقابلتون‌م مث خودتون باشه، انتظار میره همه چی خوب پیش بره و بشه به‌ترین نوعِ رابطه، ولی خب نمی‌شه و به فاک می‌ره. چون قبل اینکه دچار این درک متقابل بشین یکی‌تون اشتباه رفتار می‌کنه مطمئنن.

چرا باید جذابیتِ یه رابطه، شناختن بیش‌تر طرف مقابل نباشه؟ مگه اصل و اساس یه رابطه نباید همین باشه؟ نه وقتی که می‌دونی که هرچی تو شناخت آدما جلوتر بری کم‌تر خوشت می‌آد ازشون.

 

پی نوشت: راجع به این تگِ  Dark side of the Moon؛ چرا دارک ساید؟(چرا من تو این پستم انقدر سوال می‌کنم؟) چون حرفای دارک سایدمه. چون من در واقع نه دو تا ساید، که چاهار تا ساید دارم. دارک ساید، برایت ساید، گرِی ساید و وایولت ساید. چرا مون؟ چون اسمم‌و توی گوشی‌ش سیو کرده بود مَهِ عاشق‌کُشِ طرّار. چون ماهِش بودم، اون‌م خورشیدم بود. بعضی وقتام من خورشیدش بودم. چرا مَهِ عاشق‌کُشِ طرّار و نه مَهِ عاشق‌کُشِ عیّار؟ چون دوست داشتیم طرّارو ربط بدیم به طُرّه گیسو و این داستانا. خلاصه. از یو سی، این پستا کامنتیگ‌م ندارن.