میگفت پخش و پلا موسیقی گوش ندین. متعدد و سرسری گوش ندین. غرق بشین تو موسیقی. بعد من برای اولین بار ایدهی One playlist per seasonو مطرح کردم و بهش توجه نشون داد و فهمیدم که خوشش اومده چون اصولن به چیزی توجه نشون نمیداد و وقتی توجه نشون میداد یعنی خوشش اومدهبود.
امروز که بعد نوزده روز از زمستون، با لباسا و کیف و کفش خاکی و نشسته روی یه کاناپهی نسبتن خاکی، بلاخره یه چاهار و ربع تا چاهار و نیم بعدازظهرو اختصاص دادم به ساختن پلیلیست زمستون، یهو دیدم بعد مدتها این رویا که پلیلیست یه سال کاملو توی گوشیم کنار هم داشته باشم به حقیقت پیوسته. از پلیلیست Winter Tale که واسه زمستون پارسال بود، تا پلیلیست زمستون امسال، که اسمشو گذاشتم Winterior. سبزآبی شده رنگش. فیروزهایِ تیره. واسه چی این مسئله برام به اهمیت یه رویا بود؟ چون خیلی هیجانانگیزه که هر وقت اراده کردی بتونی بری ببینی پارسال همین موقع چی گوش میدادی. بدون اینکه قبلش لازم باشه به حافظهت فشار بیاری. و اخیرن هربار یه اتفاقی میافتاد که یهو همه پلی لیستام از بین برن و فقط پلیلیست فصلِ حاضرو داشته باشم. اصلن فلسفه پلیلیستای فصلی همین لینک شدن آهنگا با هوا و حس و حال بود؛ همین مراجعه بهشون. چرا «فصل»؟ چون یه سال/ نصف سال، زیاده برای دربرگرفتن و کپچر زدن از حالِ آدم. حال، زود به زود تر از این عوض میشه. کمتر از یه فصلم کمه. و حالا که تقسیمبندی قشنگی بین هر سه ماه وجود داره به اسم «فصل»، چرا من دورههای سه ماههمو تو همینا نگنجونم؟
آدم باورش نمیشه لحظه اول. بعد کمکم یادش میآد، یکی یکیِ آهنگا حالِ اون موقعشو یادش میآرن و بعد میفهمه که یه سال گذشته. یا یه فصل. دو فصل. واتاور. یادش میآد پارسال اون آهنگِ پلیلیستو سر رو پای یار گوش دادهبوده. اون یکی رو یه شب سرد زیر پتو. یکی دیگه رو سر ظهر تو اتوبوس. یکی دیگهشون رینگتونش بوده پارسال این موقع. اون سه تا که تو فلان آلبوم بودنو موقع امتحانا. یکیشون شروع آشناییش بوده با فلانی. یکیشونو فلانجا شنیده بوده و با SoundHound پیداش کرده بوده. اون یکی آهنگ تیتراژ امپراطوره، چون پارسال زمستون محض دلتنگی و تجدید خاطره، بعدِ سالها کارتونشو دانلود کرده بوده که دوباره ببینه. یکی رو وقتی نشسته بود روی سی و سه پل گوش داده بود. یکی رو تو حمومای اقاقیا. یکیدیگه اون روز صبح زود تو تاکسی به سمت دانشگاه پلی شدهبود و وسط استرسِ دیر رسیدن یهو با خودش فکر کرده بود این آهنگ به این قشنگی از کجا اومده؟ با یکیشون زندگی کرده بود از بس گوش میدادش و از بس دوستش داشت. یکیشونو همیشه تو مترو گوش داده بود. یکیشونو اون روز که بابابزرگ فوت کرد، قبل اینکه خبر فوتشو بهش برسونن. بعد یادش میآد که بابابزرگ پارسال زمستون رفت. یادش میآد که نصف اولِ زمستونِ پارسال، بابابزرگ هنوز بود. یادش میآد که موهاشو چتری زده بود و هنوز میاومدن تو صورتش. یادش میآد که موهاش ریخته بودن تو صورتش و یار داشت نگاهش میکرد. بعد غرق میشه تو خاطرهها. غرق میشه تو موسیقیها و خاطرهها.